جوهر مثالیجوهر در اصطلاح فلاسفه به معنای موجودی قائم به ذات معرفی میشود. شیخ اشراق نوعی از موجودات را بعنوان واسطهاى میان مجرد تام و مادى محض به نام اشباح مجرده و صور معلقه اثبات کرده که بعدا در اصطلاح متاخرین به نام جوهر مثالى و برزخى معروف شده است. ۱ - عالم مثالچنانکه قبلا اشاره شد اشراقیین عالم دیگری را بنام اشباح مجرده یا صور معلقه اثبات کردهاند که واسطهای بین عالم عقلی و عالم جسمانی است و بدین مناسبت در لسان متاخرین به عالم برزخ نامیده شده چنانکه آن را عالم مثال نیز مینامند. احتمالا اشراقیین این مطلب را از بیانات عرفاء الهام گرفته باشند و یا خودشان از راه مکاشفات به آن پی برده باشند و در نصوص دینی مطالبی بخصوص درباره عالم برزخ و سؤال نکیر و منکر و مانند آنها وارد شده که بوسیله آن قابل توجیه است. ۲ - کاربرد برزخ از دیدگاه شیخ اشراقلازم به تذکر است که شیخ اشراق اصطلاح برزخ را درباره این عالم بکار نمیبرد و آن را بر عالم مادی اطلاق میکند نیز باید توجه داشت که اطلاق مثال بر این عالم بمعنای دیگری غیر از مثل افلاطونی است زیرا آنها مجرد تام و از قبیل جواهر عقلانی هستند در صورتی که جوهر مثالی نوعی دیگر از موجودات بشمار میرود که نه مانند جوهر عقلانی بکلی فاقد صفات و حدود جسمانی است و نه مانند جوهر جسمانی قسمتپذیر و مکاندار است بلکه از قبیل صورتهای خیالی است که در ذهن انسان مرتسم میگردد و برای اینکه مثلا نصف آنها را تصور کنیم باید دو صورت کوچکتر را در ذهن خودمان بوجود بیاوریم نه اینکه صورت بزرگتر به دو نیمه تقسیم شود. همچنین باید دانست که تعبیر اشباح و مانند آن درباره این عالم بدین معنی نیست که موجودات این عالم صورتهای کمرنگی از موجودات جسمانی هستند و از نظر مرتبه وجودی ضعیفتر از آنها میباشند بلکه این تعبیر نشان دهنده وجود صورتهای ثابت و تغییرناپذیری در آن عالم است که نه تنها ضعیفتر از موجودات مادی نیستند بلکه قویتر از آنها بشمار میآیند. ۳ - گستره صورتهای مثالیشیخ اشراق صورتهایی که در آینه دیده میشود را از قبیل اشباح مجرده پنداشته و نیز صورتهایی که در خواب دیده میشود و همچنین جنیان را مربوط به این عالم دانسته بلکه ادراک حسی را نیز مشاهده صورتهای مثالی موجود در این عالم تلقی کرده است ولی صدرالمتالهین ادراکات حسی را مربوط به مرتبه مثال نفس دانسته چنانکه در جای خودش توضیح داده خواهد شد و اما صورتهایی که در آینه دیده میشود در اثر انکسار نور بوجود میآید و ربطی به عالم مثال ندارد. همچنین طبق ظواهر کتاب و سنت جن موجود جسمانی لطیفی است که بتعبیر قرآن کریم از آتش آفریده شده و دارای خصایص جسمانی میباشد و حتی در تکلیف و ثواب و عقاب با انسان شریک است هر چند در اثر لطافت مورد احساس افراد عادی قرار نمیگیرد. به هر حال وجود اشباح مجرد از ماده قابل انکار نیست و در روایات شریفه تعبیراتی مانند اشباح و اظلال وارد شده که قابل انطباق بر آنهاست و کمتر کسی است که قدمی در راه سیر و سلوک برداشته باشد و چیزی از این قبیل موجودات را مشاهده نکرده باشد اما اثبات آنها از راه برهان عقلی چندان آسان نیست. ۴ - اثبات جوهر مثالی با قاعده امکان اشرفبعضی از فلاسفه کوشیدهاند با استفاده از قاعده امکان اشرف این عالم را نیز اثبات کنند چنانکه صدرالمتالهین از قاعده دیگری که بنام قاعده امکان اخس تاسیس کرده سود جسته است ولی اشکال کار اینست که نمیتوان تشکیک خاص را بطور قطعی میان جوهر عقلی و جوهر مثالی و جوهر جسمانی اثبات کرد به گونهای که بتوان عالم جسمانی را پرتوی از عالم مثال بحساب آورد و آن را واسطه در ایجاد عالم اجسام شمرد. نهایت چیزی که میتوان گفت این است که برای صور حسی و خیالی که در نفس انسان تحقق مییابد میتوان مبادی جوهری مجردی را در نظر گرفت که افاضه کننده این صورتها محسوب شوند در عین حال که دارای مرتبه عقلانی نیستند و بدین ترتیب بر اساس قاعده امکان اشرف وجود آنها را اثبات کرد. ۵ - نتیجهگیریحاصل آنکه بیشترین اعتماد برای اثبات جوهر مثالی بر مکاشفات و سخنان معصومین (صلواتاللهعلیهماجمعین) میباشد. در پایان این مبحثیادآور میشویم که تقسیم موجود به مادی و غیر مادی یک تقسیم عقلی و دائر بین نفی و اثبات است اما منحصر کردن عوالم غیر مادی به عقل و نفس و مثال حصر عقلی و دائر بین نفی و اثبات نیست و همچنانکه اشراقیین عالم مثال را بر عوالم دیگر افزودهاند احتمال اینکه عالم یا عوالم دیگری وجود داشته باشد که ما از خصایص آنها آگاه نباشیم احتمال نامعقولی نخواهد بود. ۶ - پانویس
۷ - منبعسایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «جواهر عقلانی و مثالی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۱۰/۰۴. |